بخش هفدهم از سلسله واکاوی های مسایل اجتماعی ایران:
(ویژگی ها و تغییرات نسلی جوانان امروز)
قرن بیست و یکم به دلیل وقوع تحولات جهان سوم، گسترش وسایل ارتباط جمعی و پیشرفت های تکنولوژیک از نظر تحلیلگران مسائل اجتماعی، عصر توجه به عوامل و شرایط دگرگونی های اجتماعی محسوب می شود. تمام جوامع، چه به صورت ناگهانی و چه به صورت آرام و نامحسوس، هر روز تغییراتی را کم و بیش به خود می بینند. جامعه ایران نیز مانند همه جوامع در حال دگرگونی در دهه های اخیر، دچار تغییرات و دگرگونی در ابعاد مختلف اجتماعی، فرهنگی، اقتصادی و … شده است که این تغییرات منجر به بروز مسایل اجتماعی گردیده است که از مهمترین آن، بحران هایی است که دامنگیر جوانان شده است. از این رو نگارندگان متن حاضر را با هدف توصیفی از وضعیت اجتماعی و روانی جوانان امروزی تدوین نمودند.
امروزه بخش عمده ای از جوانان با بحران های متعددی از جمله فقر و بیکاری روبه رو هستند. جوانانی که می توان آنها را افرادی سطحی نگر با هویتی سرگردان در نظر گرفت که بر اثر تغییرات اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، در معرض بمباران انواع تکنولوژیهای جدید، مصرف انواع مختلف مواد اعتیادآور و یا سایر آسیب هایی قرار گرفتند که جبران آن بسیار دشوار است. علی رغم اینکه مدیران ارشد و به ویژه برنامه ریزان آموزشی برای انتقال ارزش های اصیل به جوانان اصرار دارند اما با توجه به اینکه تغییرات اجتماعی را نادیده گرفتند و زمینه های مناسب توانمندسازی و آموزش را برای آنها فراهم ننمودند در حصول به اهداف خود ناکام ماندند. آموزشهایی نظیر قانونمند نمودن، مهارت های حل تعارض، توانایی مدیریت بحران به آنها داده نشده است تا جایی که جوانان با تصمیمگیریهای درست و انتخاب های عقلانی آشنا نگردیدند. از این رو افرادی تربیت شدند که به دنبال ارضای فوری نیازهای خویش اند و توانایی تفکر منطقی و حسابگرانه را ندارند و این امر باعث می شود تصمیم گیری ها و انتخاب هایشان بر اساس هیجانات و احساس بوده و تبدیل به افرادی با شخصیت واکنش گرا شوند. جوانان امروزی برای دیگران نقشه راه طراحی می نمایند اما در حل بسیاری از مشکلات خود ناتوانند. آنها از نظر اقتصادی تحت تاثیر شرایط اجتماعی، فساد، رکود و تورم قرار گرفته اند و در واقع یاد گرفته اند که برای حصول به اهداف، از کوتاه ترین مسیر و نیز از وسایل نامشروع استفاده نمایند. همانطور که اشاره شد به دلیل عدم آموزش های لازم، در تحلیل شرایط از الگوهای نامناسب موجود استفاده نمایند.
جوانان امروزی یکی از پرمصرف ترین نسل ها محسوب می شوند. زیرا به دلیل چالش های هویتی، سعی می کنند کمبودهای روانی خود را با مصرفگرایی بیشتر جبران نمایند. ملاک آنها برای برتری در مارک و خرید و مصرف بیشتر است تا جایی که خود را با مصرفگرایی بیشتر تعریف می نمایند. آنها یاد گرفته اند از کوتاه ترین مسیر برای رسیدن به اهداف خود استفاده نمایند. به عنوان مثال خیلی سریع صاحب خانه، ماشین و پول زیاد شوند. معاملات پرسودی انجام دهند. مشهور شوند و همه ی آنها را مایه ی فخر بر دیگران نمایند. به این دلیل از خطر نمی هراسند و البته به پیامدهای کوتاه مدت و بلند مدت تصمیمات خود نیز نمی اندیشند. چنین طرز تفکری آنها را آسیب پذیر می نماید زیرا در برخورد با محدودیت و ناکامی ها (به دلیل عدم آموزش مهارت های اجتماعی) به سمت مصرف مواد اعتیادآور، بزه کاری و یا رفتارهای آسیب به خود تمایل پیدا می کنند. در نهایت باعث شکاف نسلی و قطع پیوند آنها با اطرافیان و شکل گیری خرده فرهنگ های انحرافی خواهد شد.
البته در این راستا جامعه نیز شرایط مستعدی برای تشدید چنین تفکری را فراهم ساخته است. جامعه برای نسل فعلی آرمانهایی نظیر ثروت، پول، رفاه بی حد و حصر قرار داده است. آنها را برای حصول به آنها تهییج می کند. به تهیه محتواهای فرهنگی اقشار مرفه جامعه می پردازد بدون آنکه وسایل و امکانات مناسب و لازم را برای رسیدن به آن را در اختیار قرار دهد و یا اقدام به ایجاد فرصت برای حصول به آنها نماید. در حالیکه شاهد شکاف عمیق طبقاتی در جامعه هستیم در نتیجه جوانان از راههایی استفاده می نمایند که از نظر جامعه غیرقانونی محسوب می شود. آنها به دنبال رویا و تصورات ذهنی خود میروند که جامعه برای آنها ساخته است. از کمترین مهارت تصمیم گیری و حل مسئله برخوردار نیستند. در غالب موارد تصمیمات عجولانه و انتخاب های نادرست و غیرعقلانی به بهای زندگی شخصی و خانوادگیشان منجر می شود. این دسته از جوانان به شدت خطر پذیرند و به دلایل یاد شده به مصرف مواد روانگردان نظیر شیشه و گل روی می آورند. شیشه و گل برای نسل فعلی جنبه تسکین دهندگی از آلام بیشماری دارد که در زندگی روزمره با آن درگیرند. داروهای محرک، مسکنی کوتاه مدت بر رنج های بی پایان آنهاست. به این ترتیب نسل حاضر، با آسیب هایی نظیر اختلالات روانی، اعتیاد، طلاق، بحران های هویتی، جرم و … مواجه اند. آنها نسل به حاشیه رانده شده ای هستند که در برابر تغییر خویش و شرایط موجود ناتوانند. از سوی دیگر آنچه قابل تامل است این است که به شدت تحت تاثیر رسانه و شبکه های اجتماعی و روابط جنسی هستند. روابط جنسی تبیین کننده ی بخش عمده و حتی کل زندگی آنها شده است. در برخی از موارد نیز معیارها و قضاوت هایشان بر اساس زیبایی و روابط جنسی است.
به دلیل ناکامی نظام آموزشی و سیاستگذاران اجتماعی در حوزه ی برنامه ریزی جهت رفاه اجتماعی در نتیجه به خلق اهداف کاذبی نظیر گسترش رسانه های جمعی، تمهیدات دانشگاهی، و … مبادرت می ورزند. پیامد چنین تصمیم گیری تولید سرمایه برای بنگاههای آموزشی نظیر دانشگاههای غیرانتفاعی، آزاد و … خواهد بود. شاید در گذشته کسب مدارج عالیه باعث کسب منزلت اجتماعی می شد اما امروزه مدارک دانشگاهی تا حدودی وجه ی منزلتی خود را از دست داده و در آینده نزدیک نیز تشدید خواهد شد. به این ترتیب یکی از کارکردهای بنگاههای آموزشی به تعویق انداختن نیازهای شغلی و حرفه ای جوانان است. شرایط به گونه ای است که در این مراکز از کمترین کیفیت آموزشی برخوردار است. جوانان نه آداب و معاشرت اجتماعی و نه دانش و اندوخته ی علمی را یاد نخواهند گرفت. گویا چنین مراکزی صرفاً برای مدرک سازی و کسب درآمد خلق شده اند. درصد قابل توجهی از جوانان نیز ممکن است درس و دانشگاه را رها نموده و به دلیل سود بالای فروش و توزیع مواد جذب بازار فروش مواد گردند. لذا در چنین جوامعی موانع متعددی برای توسعه ایجاد خواهد شد.
با توجه به مطالب ذکر شده به نظر می رسد امروزه برای کاهش مشکلات جوانان، نیازمند برنامه ریزی های کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت هستیم. زیرا جوانان بخش مهمی از روند تغییرات جوامع امروزی هستند. لذا مشارکت دادن اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آنها می تواند به بازگرداندن اعتماد به نفس و حضور فعالانه، افزایش سرمایه ی اجتماعی و کاهش آسیب های اجتماعی در بین آنها منجر شود. از آنجایی که قشر جوانان نقش تأثیر گذار بر توسعه هر کشوری دارد و با توجه به اینکه کشور ایران دارای یک پنجره جمعیتی است از دست دادن نیروی جوان و نادیده گرفتن زمینه های آسیب و تداوم روند موجود، از آنان نسلی سوخته ای برجای خواهد گذاشت که پیامد آن چیزی جز یک سرزمین سوخته برای آینده و آیندگان نخواهد بود. به این ترتیب از بین بردن شکاف نظری و عملی در حوزه سیاست گذاری و برنامه ریزی برای جوانان اهمیت زیادی دارد و به کاهش مشکلات آنها کمک نموده و در نهایت باعث توسعه یافتگی جامعه خواهد شد.
نویسندگان: سلمان قادری؛ مددکار اجتماعی و دانشجوی دکتری جامعه شناسی | لیلا فرقانی؛ دانشجوی دکتری جامعه شناسی
پایگاه اطلاع رسانی مددکاران اجتماعی ایران